از لحاظ فلسفی تعلیم و تربیت ما به یک دورنمای جامع نیازمندیم  و همچنین به بررسی مسائل و موضوعات خاص و جزئی مسائلی مانند برابری فرصت‌های آموزشی، تعلیم و تربیت اخلاقی، تمایلات جنسی انسان، دین و عقاید سیاسی را می توان از دیدگاه روانشناسی، جامعه شناسی و علوم سیاسی بررسی کرد.
 
با این همه، تحلیل فلسفی ویژگی منحصر به فردی دارد که بر اساس آن می توان به این مسائل به شیوه انتقادی، کل نگر و اخلاقی نگاه کرد. فلسفه روابط متقابل هر مسأله را با سایر جنبه های زندگی بررسی می کند و جنبه های جدید آن را با سنت های شناخته شده مرتبط می سازد. تحلیل فلسفی به ما کمک می کند تا اجزای مختلف مسأله را به طریقی موجز و روشن سازمان دهیم تا آن را هوشمندانه تر بررسی کنیم. فلسفه به ما کمک می کند تا به شناسایی و تبیین مسائل با زبانی منطقی و روشن بپردازیم.
 
پرداختن به تحقیق مستمر فردی، مطالعه و بررسی فلسفه تعلیم و تربیت؛ برای پی بردن به کاربردهای فلسفی اندیشیدن، فرد باید خود را به مطالعه مستمر متعهد بداند. یکی از راههای انجام این کار، آن است که فرد به طور فعال «درگیر» فلسفیدن باشد. انجام چنین کاری عملا موجب خلق نظرات نو از طریق ترکیب و ارتباط اندیشه‌های فلسفی است. اگر چه ممکن است معلم کلاس بگوید که وظایف شغلی او اجازه نمی دهد به چنین کارهایی بپردازد، اما می توان مشاهده کرد که رشد فردی و حرفه‌ای اغلب به انجام مطالعات مستقلی بستگی دارد که برای درک مسائل و موضوعات تربیتی مبانی گسترده تری فراهم می کند. همچنین، مربی می تواند در زمینه‌های آموزشی، با شرکت در جلساتی که مسائل از منظر فلسفی مورد کنکاش قرار می گیرد، دیدگاههای تربیتی خود را وسعت بخشد. قبل از هر چیز مربی باید نیاز به رشد فردی را احساس کند و سپس در جهت تدوین یک نگرش فلسفی در زمینه مسائل آموزشی فعالیت را آغاز کند.
 
تدوین یک دیدگاه فلسفی و درونی ساختن آن؛ زمانی که کسی عمیقا سرگرم فعالیت فلسفی شود، معمولا یک بازنگری و ارزیابی مستمر از نظام ارزشی، آداب و رسوم اجتماعی، ساختهای قدرت و عقاید تربیتی خواهد داشت. همین جریان درونی - بیرونی است که طی آن ارزش‌ها و اعتقادات در مقابل سایر دیدگاههای فلسفی قرار می گیرد و ما را قادر می سازد تا خود را دوباره اصلاح کنیم یا اندیشه‌هایمان را تقویت کنیم. این فرایند یک دیدگاه فلسفی را به گونه ای درونی می سازد که اشخاص نه تنها درباره اندیشه‌های فلسفی به تفکر می پردازند، بلکه حتی چنین اندیشه‌هایی به بخشی از شیوه رفتار شغلی و طرز نگرش آنها به زندگی، تبدیل می شود. این کتاب به گونه ای تنظیم شده که دانشجویان را قادر می سازد تا درک منسجمی از فلسفه های گوناگون تعلیم و تربیت به دست آورند. در تحولات تاریخی ته مکتب فلسفی، پایگاه فعلی آن، چگونگی تأثیر آن مکتب بر تعلیم و تربیت و نقدی از اندیشه‌های اساسی آن آمده است. این منابع با دقت زیادی گزینش شده تا نکات اصلی را به روشنی ترسیم کند و نیاز دانشجویان را به منابع دست اول و دسترسی به اطلاعات کافی برآورده سازد تا آنها با آشنایی با این منابع، به آثاری که در این زمینه وجود دارد راهنمایی شوند. هدف این منابع انتخابی، بصیرت دادن به دانشجویان است و موجب ترغیب آنها به مطالعات بیشتر در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت می شود.
 
برخی از فلاسفه معاصر تعلیم و تربیت عقیده دارند که ارائه منظم، به نظر آنها اندیشه‌ها آن قدر سیال و متنوعند که نمی توان آنها را تحت هیچ یک از مکتبهای فکری طبقه بندی کرد. برخی دیگر تأکید دارند که این کار یکی از بهترین روش های کمک به دانشجویان برای درک ابعاد وسیع وظایف یک مربی است. همچنین، برخی دیگر از فلاسفه رویکرد بررسی هر یک از مکاتب را ترجیح می دهند؛ زیرا آنها عقیده دارند که یک فلسفه از سایر فلسفه ها برتر است، و بهترین راه برای اثبات این امر، مقایسه آنهاست. نویسندگان کتاب حاضر هیچ یک از اینها را نمی پسندند، اگر چه تا حدودی با طرفداران بحث جامع هم عقیده اند. به نظر ما رویکرد مکتب فکری مفید است، هر چند تشخیص صریح، آن است که این تنها راه نیست. ما قصد داریم دانشجویان را به تحقیق در زمینه یک سلسله نظرات فلسفی درباره تعلیم و تربیت ترغیب کنیم با این هدف که از آنچه قبلا انجام شده و آنچه که در حال حاضر جریان دارد، یا حوادثی که احتمالا موجب حرکت بیشتر آنها در جهت حرفه‌ای شدن در مسائل تربیتی می گردد، آگاه شوند.
 
 اولا، بررسی مکاتب فکری برای آشنایی دانشجویان با تفکرات فلسفی متنوع در زمینه تعلیم و تربیت مفید است. اما تحقیق نباید در این جا متوقف شود، زیرا در این صورت فلسفه تعلیم و تربیت صرفا موضوعی می شود که اندیشه‌ها را از گذشته دریافت نموده، این تصور را القا می کند که تمامی تفکرات ارزنده در زمینه تعلیم و تربیت قبلا مطرح شده است. در عین حال، برای دانشجویان جالب و سودمند است که بدانند این حوزه فکری در گذشته و حال چگونه رشد کرده است.
 
 ثانیا، رویکرد حاضر به دانشجویان کمک می کند تا برای رشد آینده مبناهایی را تدوین کنند، زیرا اندیشه‌های سودمند و سالم بسیاری از گذشته وجود داشته که می توان براساس آنها این رشد را پی ریزی کرد. دانشجویانی که سعی دارند تعلیم و تربیت را در معنای فلسفی آن بفهمند، اگر از آنچه قبلا صورت پذیرفته بی اطلاع باشند، کارشان با نقص همراه خواهد بود و ناگزیرند برای احیای چرخهای آموزشی کهن تلاش کنند.
 
 ثالثا، این فرایند چیزی بیش از مکاتب فکری را دربر می گیرد؛ زیرا نقد هر یک از مکاتب و تبیین کلی اختلاف کنونی بین فلسفه تعلیم و تربیت معاصر و قدیم را نیز شامل می شود.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی،صص28-25، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387